loading...

شعربلاگ

خودنوشته‌هایی در قالب شعر و ترانه

مهدی جیم بازدید : 65 سه شنبه 01 خرداد 1403 نظرات (0)

     دنیا گرچه دریا، ولی تا نمی‌کند که با صید یا با صیاد! چه باید کُشت؟ ذوق؟؛ چه باید خورد؟ افسوس؟؛ چه باید کشید؟ آه؟؛ بله باید چنین برد راه! ولی اگر سودا نباشد چه سود؟ اگر افسوس خوریم چه سود؟ سوز دل به آه ساختن چه سود؟؛ شوق شیرین مرهمیست بر تلخ دیرین...

ز آینده چه کس دارد خبرها؟ بباید کرد گیتی را سفرها
که فردا مرگ شد یا زندگانی؟ مخور افسوس مر از این گذرها

     آری؛ تجارب میخواهد تا مجرب شد! ولکن که تواند گوید چه خواهد شد؟! جز خدا جز خدا که تواند؟ که گوید کوریم یا که توانا؟ شوق شیرین باید نمود تا اگر مرگ حتی گریبان گرفت شوق شیرین کرده باشیم و ترک گفته باشیم...

ز آینده چه کس دارد خبرها؟ بباید کرد گیتی را سفرها
که دریابی نشد فهمید دان که خدا داند، نترسیم از خطرها

     بیت اول از دوبیتی اول به این اشاره دارد که چون از آینده خبر نداریم باید سفر کرد و شوق شیرین نمود یعنی به خوشی سر کرد زندگی را درحالی که بیت اول از دوبیتی دوم به این اشاره دارد که کسی از آینده خبر ندارد و تجربه و علم فراوان میخواهد تا بدین دست یافت دقیقا همان صوفی نشود صافی...

   دسته‌بندی: شعر , فلسفی و عرفانی , دوبیتی , نثر و نظم ,
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 31
  • کل نظرات : 7
  • افراد آنلاین : 4
  • تعداد اعضا : 6
  • آی پی امروز : 87
  • آی پی دیروز : 37
  • بازدید امروز : 2,086
  • باردید دیروز : 563
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 3,332
  • بازدید ماه : 3,332
  • بازدید سال : 100,315
  • بازدید کلی : 124,740