حکایت نظم زیر از آنجا شروع میشود که یکی از دانشجویان کلاس درس «شبکههای کامپیوتری» ما در دانشگاه، امتحان میانترمش را غایب بود استاد کلاس ما «دکتر ریاحی» برای این دانشجو و همچنین دانشجویانی که به هر دلیل امتحان خوبی ندادند فرصت امتحان میانترم دوباره به شرطی که شعری بسرایند با وزن و قافیه گذاشتند؛ خب من هم که فرصت برای شعرنویسی را از دست نمیدهم :) شعر زیر را نوشتم تا بلکه امتحان بعدی نمره بهتری کسب کنم و اینکه دستی دوباره به شعر برده باشم. (البته شعر که نه بیشتر نظم). شعر زیر مفاهیم شبکه را یعنی مبحث لایههای OSI رو در بر دارد...
ترم بی صاحب به فرجامش رسد کی؟ |
ای خدا طاقت ندارم من دگر هی! |
ترم ده نتوورک با دکتر ریاحی |
سختگیری میکند او از چه راهی |
راه شعر و نظم باشد وا عجب وا |
دان که دانشجو شود زین قیمه حلوا |
دکترا مشکل نباشد شعر ما هی |
گر دهی فرصت، دوباره تو به ما هی |
آورم چندی نکات درس را من |
دکترا قابل بدان این ترس را هم |
هفتمین لایه زِ اواِسآ چنین است |
اپلیکیشن لایهی بالاترین است |
لایهی شش میشود نامش نمایش |
انکریپتش میکند گاهی به فاحش |
پنجمین لایه که نام آن نشست است |
ارتباط دو طرف را او به دست است |
این سه لایه شد یه لایه در قراری |
نام آن باشد همی تیسیپیآیپی |
چارُمین لایه که نامش انتقال است |
یا به تیسیپی همی در قیل و قال است |
یا که یودیپی کند آن را قرارش |
بیمحابا میرود داده به راهش |
سومین نتوورک باشد یا که آیپی |
میکند روتینگ ایآیجیآرپی |
دومی پیوند داده لِیبِلِ مک |
میشود نام و نشانی در جهان تک |
لایهی اول فرستد بیتها را |
چون به نوری شد ز نوری فیبرها را |
موج باشد گه قوامش، در هوا است |
در خلأ هم میرود بس که بلا است |
گه بُوَد چیزی در آن سیم مسی کابل |
میکشندش آن گهی از زیر از آب |
این بُوَد آنچه حکایت از اواِسآی |
کین به پایان آمد این آخر در این جای؟ |
دکترا حرفی دلم را کرده مشغول |
گویمت ترسم بگویی نیست معقول |
در بسامد چیست در نتوورک باشد؟ |
مثل آنکه مولوی یک ترک باشد |
دکترا مر عمق دارد این مباحث |
کمترش کن کمترش کن چون که باعث |
میشود ما را فراری بر قراری |
در کلاست؛ همچنین ما را ز کاری |
عفو کن کین طنز باشد هر چه گفتم |
فرض کن نقدی نگفتم گرچه گفتم |
دکترا مثبت بده کف کرد شعرم |
کُشت ما را فاعلاتن جمله فکرم |
این شعر رو شنبه همین هفته در یک روز نوشتم و امروز کلاس 3 تا 5 اول کلاس خونده بودم و شعر رو به استاد ریاحی تقدیم کردم. بماند به یادگار..